اینجا جاییست که من بلند بلند فکر میکنم .

... برای عشقی که آرامش را در آغوشش یافتم.

اینجا جاییست که من بلند بلند فکر میکنم .

... برای عشقی که آرامش را در آغوشش یافتم.

برای عشقم . . .

من در این گوشه ویرانه به تنهایی خود می نگرم
و به آبادی تو
به زیبایی چشمان سحر خیزت
من به تو می بالم که چنین اوج میگیری
با وجود همه بی بالی ها
در سرم عشق تو هست و بس

دو کلمه از دختر حاجی . ..

دختر حاجی میگه "وقتی کسی رو انداختی تو سطل آشغال زندگیت،دیگه نرو دنبالش،اگه دوباره بری سراغش یعنی آشغال خوری...آشغال خور نباش بدبخت."!

همه تویی . . .

میدونی ؟
امشب فهمیدم آرامش یعنی تو ..
وقتی بهم زُل میزنی و دستام و میگیری ..
آرامش یعنی بوی ِ تن ِ تو ..
یعنی خود ِ خود ِ تو!

ابن منم . . .

این منم: 
دختری که خلاف جهت آب شنا می کنه تا
تا زمانی که به جزیره ی رویاییش برسه

گل چشمات . . .

 

تو به من نگاه کن باز

به همین نقطه که چشمام روبروته

تو همین لحظه که بغضت تو گلوته

تو به من نگاه کن باز

بغض تو تو چشم من جاری شده

امشبم چشم همه خوابه و باز

چشم من اسیر بی خوابی شده

تو به من نگاه کن باز

توی لحظه های بارونی من

وقتی اینجایی

دیگه از بی کسیها دم نزن

من پر از حس غریب عاشق تو بودنم

توی جاده دلم بی اعتنا قدم نزن

تو به من نگاه کن باز

گل چشمات نرگس ناز

تو به من نگاه کن باز

تا بشه افسانه اغاز

 

برای عشقم نوشتم از نگاهش و از سکوت ارامی که در اعماق دریای چشمهایش بی هیاهو موج می زند