تنها بودم
همیشه تو بودی
و دیگر هیچ
بی تو
شکستم و
گریستم و
فراموش شدم
بی تو از یاد رفتم
بی تو
مردم
افسردم
و تو با یاد خویش
حیاتم دادی
نجاتم بخشیدی
با من باش
با من بمان
با تو سبز خواهم شد
جوانه خواهم زد
خواهم رویید
اگر مانده ام
اگر ایستاده ام
منتظرم
که برگردی
که بمانی
که دوست داشته باشی
کتمان نمی کنم
که میترسم
ار روزی که برگردی
که حرفی نباشد
که سکوت باشد
که ترس باشد
دیر نیست همیشه از آمدن بگو....
میدونی چه بلایی داره سرم میاد.
همه رو تحمل می کنم.
گفتی تحمل کن . پس تحمل می کنم.
....................................................
خبری از من نیست
منه من ُ گم شده است
خالی از وهم و توهم شده است
ناگهان می ترسم وحشت از مرگ مرا تا ته ادراک زمین می راند
عاشقم باش و بگیر این دست بی جان مرا