اینجا جاییست که من بلند بلند فکر میکنم .

... برای عشقی که آرامش را در آغوشش یافتم.

اینجا جاییست که من بلند بلند فکر میکنم .

... برای عشقی که آرامش را در آغوشش یافتم.

گل چشمات . . .

 

تو به من نگاه کن باز

به همین نقطه که چشمام روبروته

تو همین لحظه که بغضت تو گلوته

تو به من نگاه کن باز

بغض تو تو چشم من جاری شده

امشبم چشم همه خوابه و باز

چشم من اسیر بی خوابی شده

تو به من نگاه کن باز

توی لحظه های بارونی من

وقتی اینجایی

دیگه از بی کسیها دم نزن

من پر از حس غریب عاشق تو بودنم

توی جاده دلم بی اعتنا قدم نزن

تو به من نگاه کن باز

گل چشمات نرگس ناز

تو به من نگاه کن باز

تا بشه افسانه اغاز

 

برای عشقم نوشتم از نگاهش و از سکوت ارامی که در اعماق دریای چشمهایش بی هیاهو موج می زند

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ق.ظ

در پاساژ.بیمارستان.استخر دانشگاه.....

نم نم بارون رو یادت رفت پوپو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد