میدونی چه بلایی داره سرم میاد.
همه رو تحمل می کنم.
گفتی تحمل کن . پس تحمل می کنم.
....................................................
خبری از من نیست
منه من ُ گم شده است
خالی از وهم و توهم شده است
ناگهان می ترسم وحشت از مرگ مرا تا ته ادراک زمین می راند
عاشقم باش و بگیر این دست بی جان مرا
خسته ام از این همه خواستن و نداشتنت... برو. تو سهم دیگران شو! خیالت تخت. ما زنده ایم.
من که اینجا کاری نمی کنم!..... فقط گهکاه ... گـمان آمــدن تو را..... در دفترم ثبت می کنم ! ...
هر کس به طریقی دل ما میشکند........ خدا را شکر حوصلهمان سر نمیرود