آه....چـــــقدر ســقوط شــیرین اســت ......وقــتی مــقصد دل تــو باشد.....
“هر گاه عزیزت نگاهش را به دیگری تعارف کرد انگاه تو غریبی”
آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار تا که تنهایی ات از دیدن آن جا بخورد و بداند که دل من با توست در همین یک قدمی...
من گرفتار سنگینیه سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم هست
دلم سخت می شکند و تو آسان عذر می خواهی!!!! عادلانه نیست...