دل ما آرامش می خواهد .
یک مقدار خنده ازته دل می خواهد .نمی دانم خواسته زیادی است یا نه
خیلی وقت است که از ته دل نخندیده ام
دلم می خواهد بخندم و نگران نباشم که با صدای بلند خود , غم را بیدار کنم .
دل ما ذهنی آزاد از مشغولیتهای روزمره می خواهد. می خواهد نگران نباشد:
که اگر یارانه حذف شود چه طور خواهد شد .
اگر فلان کار را نکنم رئیس را چگونه جواب بدهم .
اگر بهمان کار را بکنم چند نفر مخالف خواهد داشت.
اگر از نظر خود برگردم , چند نفر به تمسخر به من خواهند خندید.
دل ما نگاهی می خواهد که از ته دل به ما لبخند بزند و از دیدنمان , قند در دلش آب شود .
دل ما ذهنی آزاد می خواهد بدور از دلتنگی از نارفیقی های با اصطلاح دوستان .
دل ما یک کلبه می خواهد در جنگل سر سبز شمال .
کلبه ای چوبی که بر روی تنه چوبی اش خزه نشسته و نم گرفته باشد .
دل ما بخاری هیزمی می خواهد تا درهوای مه گرفته صبحگاهی روشنش کنیم و
با آرامش در کنارش بنشینیم و به غیر از صدای نم نم باران به چیز دیگر فکر نکنیم .
دل ما صبح مه گرفته می خواهد .
دل ما می خواهد وقتی صبح چشم باز می کنیم بوی خوش سبزه زار و علفزار را حس کنیم .
دل ما می خواهد صدای خروس نگذارد به خواب برویم .
دل ما زیاده خواه شده است .
دل ما می خواهد نوازش کند ولی چشم های مزاحم آزارش ندهند .
دل ما می خواهد بگوید : دوستت دارد و نترسد که شاید جواب مناسبی دریافت نکند .
نترسد که روزی این دوستی به خصومت تبدیل شود .
دل ما عشق می خواهد و دوست دارد تا به او نگویند که عشق الهی است و زمینی نیست .
دل ما می خواهد تا مرغکی را بغل کند و آن را نوازش کند و
نترسد که به او بگویند : مگر کودک شده ای .
وای که چه خواسته هایی این دل دارد ...
خدا به خیر بگذراند .
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه گل ارمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام