اینجا جاییست که من بلند بلند فکر میکنم .

... برای عشقی که آرامش را در آغوشش یافتم.

اینجا جاییست که من بلند بلند فکر میکنم .

... برای عشقی که آرامش را در آغوشش یافتم.

بی حوصله

من در این اندیشه ام

که چقدر خسته ام از این من و تـــــــو

که چقدر خسته ام از فاصله ی "من" تا "تــــــو"

.

.

.

آهای رفیق

تنها حقیقت محض اینست :

من و تـــو را هر طور ، دست در دست دهی

اجتماعش "مــــــا" نمیشود

 

پ.نوشت :

- امان از دست حوصله ی دلم  که شش دانگ حواسم هم که جمع باشد ،باز سر می رود  ...

- پشت همه پنجره های این شهر خاکستری ، دل من معتاد دیدن است هنوز ... هر روز ...

- به نقد ننشینید رفقا ، حالم آنقدر بد است که هذیان می گویم انگاری ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلیوم سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ب.ظ

سلام عزیزم
امیدوارم قدر این احساس لطیف و زیبا را بدانند. وامید دیگر آنکه به آرامش برسی. نوشته هایت را دوست میدارم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد